دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

همه چیز مصنوعی ست


همه چیز مصنوعی ست

زیبایی

عشق

علاقه

دوست داشتن

دوست داشتن هایی که مرا میسوزاند

هر کس که آمد 

یا خودش رفت یا رهایش کردم

من سال هاست تنهایم

و اینبار کنار تو


همه ی آنهایی که گفتند دوستم دارند نیست شدند

فکر میکنم وقتش رسیده

باید کمی خودم را دوست داشته باشم

خودم باشم و تنهایی ام


"پیمان شمس"



سال ها گذشت


سال ها گذشت

ما به هم نرسیدیم

جای تو اما زنی همراه من است

به تو شباهتی ندارد

از تو بهتر نیست

حتی از تو زیباتر نیست

تنها بخاطر لجاجتم کار به اینجا رسید

اما وقتی موهایش را باز میکند

بی اختیار مثل همیشه تو را صدا میزنم

و او میخندد

با اشتیاق میپرسد

رابطه ی بین موهایش و دخترمان چیست

و من هر بار میمیرم


"پیمان شمس"