دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

دلشوره ها دروغ نمی گویند


دلشوره ها دروغ نمی گویند

هر بار از سایه ی زنی

که مرا بیشتر از او دوست داشتی!

ترسیدم

چندانی نکشید

که سایه ی سرش بر دیوار

تور درازی درآورد!

شبیه سایه ی خنجر

در دست کاکا

بر پشت داش آکل

در دست تو و آن سایه ی تور به سر

بر پشت من


دلشوره های من زنان شهر را، عروس

زنان شهر را، مادر

زنان شهر را، عشق می کنند!


و عشق می کند آینده

که مرا

آرزو به گور برده

در گور بخواباند...


"مهدیه لطیفی"


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد