دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

گرفته است دلت یا گرفته است دلم؟


گرفته است دلت یا گرفته است دلم؟
چقدر تلخ شده روزهای ما عسلم!
دو بار گریه شدم تا یخ تو باز شود
به مبل چسبیدم تا نگیرمت بغلم!

مچاله می شدی و ابرهات باران داشت
شروع می شدی و شعر، حسّ پایان داشت
که زل زدم به دو تا چشم زل زده به زمین
که دست هات شدیدا عذاب وجدان داشت!

که زل زدی به فروپاشی شبی سنگی
به بوسه ای وسط شام! بی هماهنگی!
که دست هات بگوید: عزیز! می ترسم!
که چشم هات بگوید چقدر دلتنگی

صدای خنده ی ما در صدای تلویزیون
صدای داد کشیدن به راه های جنون
یکی شدن وسط تخت نیمه کاره ی من
صدای جاری خون در صدای جاری خون

صدای خنده ی ما توی آشپزخانه
صدای بیداری در دو دست بیگانه
صدای رقصیدن با ترانه ای غمگین
صدای دیوانه روی تخت دیوانه

صدای خنده ی ما در اتاق بچّه که نیست
که عاشق چه کسی بوده است و عاشق کیست!
که بعد فکر کنم: از ادامه می ترسم
که بعد گریه کنی: روی حرف هات بایست!

صدای خنده ی ما در بخار در حمّام
صدای جای دو تا خودکشی نافرجام
نوشتن ِ شعری بر خطوط لغزنده
نوشتن ِ شعری توی س/ک/س نیمه تمام

صدای خنده ی ما موقع ِ بداخلاقی
که داغ کرده ای و مثل بوسه ات داغی
که مست می شوی از الکل 90 درجه
که مست می شود از چشم های تو ساقی!

صدای خنده ی ما روی پشت بام بلند
ستاره ها که قرار است عاشقت بشوند
نگاه کردن ِ دنیای بد از آن بالا
که هیچ چیز مهم نیست عشق من! که بخند...

صدای خنده ی ما در دل خیابان ها
صدای خنده ی ما روی اخم انسان ها
دو بستنی یخی که یواشکی بخوریم!
خرید چایی و میوه برای مهمان ها

صدای آرامش بعد روزها سختی
صدای عکس حجازی، مهندس و تختی!
صدای خواندن قرآن و شمس و نیچه و یونگ!
صدای خنده ی ما در میان خوشبختی

صدای خنده که در اوج دردها داریم
صدای گریه که عمری ست بی صدا داریم
صدای خانه ی سبزی ته ِ ته ِ دنیا
صدای رؤیایی واقعی که ما داریم

صدای گریه ی دشمن از اینهمه خنده
صدای خنده ی ما مثل مرغ پرکنده!
صدای خنده ی پنهان شده در آغوشت
صدای خنده ی بی دغدغه در آینده...

"سید مهدی موسوی"


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد