ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
شعر و آهنگ Acidal از Uaral
Me murió un poema
florecido de inviernos
Lo abrigué entre surcos de acequias
من چون شعری مرده بودم
زمستان از راه رسیده بود
و من میان آب راهه ها پناه گرفته بودم
ahí, entre rocío y silencios
Me murío un poema
puro de tristeza
desprovisto de sueńos
آنجا، میان شبنم و سکوت
من چون شعری مرده بودم
با وجودی آکنده از غم
و تهی از آرزو
ensangrentado de temporal
Yo, yo lo encontré
bajo el llanto
caminando escarchas
y, nos dijimos lágrimas
در آن زمان لعنتی
من، من او را یافتم
در میان سرما و یخبندان
و با هم اشک ریختیم
Ya tarde, bebidos en melancholia
Yo, sońando un hado de alegrías
y tú, el viento
que va desprovisto de fronteras
اما دیگر دیر شده بود و او از غم و اندوه مست بود
من، رویاهای دلپذیر می بینم
و تو، چون بادی...
که هیچ حد و مرزی نمی شناسد
trepando hacia los rincones
donde el silencio habla
Me nació un poema muerto
de tanto enterrar familia
Y de velorios aprendí
a caminar en barro
به گوشه ای می خزی
جایی که در آن سکوت حکم فرماست
من چون شعری مرده زاده شدم
از خانواده ای مدفون
که هنگام رفتن رد پایشان بر روی گل و لای باقی مانده بود
Y la vida
y tú
tú, primo
eres mi infancia
que me perdura
me perdura de lejos
eres el sauce y la cancha
و زندگی
و تو
عموزاده ی من
تو تمام دوران کودکی من هستی
و آنچه که باید تحملش کنم
و آنچه که موجب شده تا کنون زنده بمانم
آن حیاط و آن درخت بید است
Recuerdas
recuerdas cuando la inocencia
se hizo sollozo en la melodía
به یاد داری؟
به یاد داری زمانی را که...
آن گریه ها و هق هق های پاک و معصوم، ملودی ما بود؟
Recuerdas
La encontré bajo el llanto
Caminando escarchas
Y nos dijimos lagrimas
به یاد داری؟
من او را میان سرما و یخبندان پیدا کردم
و با هم گریستیم
Me nació un poema muerto
Uaral, es el llanto amargo de la lluvia
que mató la alegría
من چون شعری مرده زاده شدم
آرال، اشک تلخ و جگرسوز باران است
کسی که سرور و شادی را کشت