دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

آن که به جستجوی آزادیست


در اطراف خانه ی من
آن کس که به دیوار فکر می کند، آزاد است
آن کس که به پنجره، غمگین
و آن که به جستجوی آزادیست،

میان چهار دیوار، نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم راه می رود،
نشسته، می ایستد، چند قدم...

حتی تو هم خسته شدی از این شعر،
حالا چه برسد به او که نشسته،
می ایستد،
نه،
افتاد...

"گروس عبدالملکیان"