دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

دلهره های یک سایکوتیک

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام»

هر وقت که روحم یخ می‌کند


زمین عاشق شد و

آتشفشان کرد

و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت

خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد

تا در سینه‌ام بگذارم

و قلبم باشد

حالا هر وقت که روحم یخ می‌کند،

سنگ آتشینم سرد می‌شود

و تنها سنگش باقی می‌ماند

 و هر وقت که عاشقم،

سنگ آتشینم گُر می‌گیرد و تنها آتش‌اش می‌ماند

مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش
مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است
 


"عرفان نظر آهاری"