-
گرفته است دلت یا گرفته است دلم؟
جمعه 27 شهریور 1394 21:29
گرفته است دلت یا گرفته است دلم؟ چقدر تلخ شده روزهای ما عسلم! دو بار گریه شدم تا یخ تو باز شود به مبل چسبیدم تا نگیرمت بغلم! مچاله می شدی و ابرهات باران داشت شروع می شدی و شعر، حسّ پایان داشت که زل زدم به دو تا چشم زل زده به زمین که دست هات شدیدا عذاب وجدان داشت! که زل زدی به فروپاشی شبی سنگی به بوسه ای وسط شام! بی...
-
سرد یعنی تو
جمعه 27 شهریور 1394 02:44
سرد یعنی تو که صدایت یخ می بندد بر رگ هایم به وقت هایی که کسی را دوست داری که من نیستم... گرم یعنی تو که هر نگاهت داغ می شود بر دلم برای بعدها به وقت هایی که کسی را دوست داری که منم... آب یعنی تو که بر سرم می ریزی... پاک از ابرهای دلتنگ سقف خانه ات که از خیابان فرار کرده اند به جای هر غسلی به جای هر بارانی خاک یعنی...
-
ما تا ابد به هیــچ جا نمـیرسیم
پنجشنبه 26 شهریور 1394 22:45
تاریک و تنگ و نفسگیر و ترسناک تابـوتـمان شده ایـن خـانهی خـراب کابــوسِ دیدنِ هـر روز زندگــی تـشیـیع هر شبـمان توی رخت خواب [من] مفردم و [تـو] مفردتـر از منی [مـا] جمعِ این همه مفرد که غایباند [او] با [شما]ست! ولی توی خوابتان [آنها] بـرای همه خـواب دیده انـد! ساکت شدیم که وقتِ سکوت بود از دشمنـی که نـداریـم،...
-
Shamrain - Raindrops
پنجشنبه 26 شهریور 1394 21:29
شعر و آهنگ Raindrops از Shamrain The light is bleeding out of me نورها از من به بیرون شره می کنند I can’t close my eyes نمیتونم چشمام رو ببندم When tomorrow comes what’s left of me وقتی فردا بیاد چی از من مونده؟ Is this the road I have to take این راهیه که باید طی کنم؟ Why won’t you come and save me From this place...
-
حال من حال و روز خوبی نیست
پنجشنبه 26 شهریور 1394 20:02
حال من حال و روز خوبی نیست خسته ام، خسته، او نمی فهمد این طبیعی ست ببر زخمی را ببر روی پتو نمی فهمد بین ما مرز درد فاصله بود مثل یک رشته کوه پیوسته مثل یک صهیونیست غمگین که به زنی توی غزه دل بسته من به پایان خویش معترفم جفت پرواز او نخواهم شد من همین جوجه اردک زشتم حتم دارم که قو نخواهم شد خسته ام مثل تیربار از جنگ...
-
خمیازههای کشدار، سیگار پشت سیگار
پنجشنبه 26 شهریور 1394 19:54
خمیازههای کشدار، سیگار پشت سیگار شب گوشهای به ناچار، سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب، جان کندنش غریزیست لعنت به این خودآزار، سیگار پشت سیگار پای چپ جهان را، با ارهای بریدن چپ پاچههای شلوار، سیگار پشت سیگار در انجماد یک تخت، این لاشه منفجر شد پاشیده شد به دیوار، سیگار پشت سیگار بر سنگفرش کوچه، خوابیده...
-
Leonard Cohen - Hallelujah
چهارشنبه 25 شهریور 1394 22:23
شعر و آهنگ Hallelujah از Leonard Cohen I heard there was a secret chord That david played and it pleased the lord شنیده ام موسیقی اسرار آمیزی بوده که داوود آنرا نواخته و پروردگار را خشنود ساخته But you don't really care for music, do you اما تو که واقعا به موسیقی اهمیت نمیدهی، میدهی؟ Well it goes like this the fourth,...
-
در نقشهات که دور مرا خط کشیدهای
چهارشنبه 25 شهریور 1394 04:11
در نقشهات که دور مرا خط کشیدهای رنگ خـزانِ بعدِ بهـارت کشیدهای اجبار کــردهای بکـنم اخـتیـار تـو آزادیِ مـرا به اسـارت کشـیـدهای بر بندِ پشت بامِ دلت باد میخـورد سجادهای که آبِ طهـارت کشیـدهای مشکوک میشوم به تو در آب و دانهات از بس مرا به دامِ شکارت کشیدهای تردیـد میکنم که بمانم به دیـن تـو از ترس آبرو که...
-
که مـن برای تو شکل ستاره هسـتم
چهارشنبه 25 شهریور 1394 04:06
که مـن برای تو شکل ستاره هسـتم..... ها؟! که مـن امیـد شروع دوباره هسـتم..... ها؟! که او، که حلقـهی دست چپش، که لبخندش منم که یک دفه کندم؟ که دل شکستم..... ها؟! که پا به پای تو آمد... از آن طرف رفتیـد نشاندیش به همان جا که من نشستم..... ها؟! که بین دورو وریهـا غـریبه مـن بودم؟! که توی رابطههایت چه کاره هسـتم........
-
زبان بریدهتر از کوچههای بن بستم
چهارشنبه 25 شهریور 1394 02:43
زبان بریدهتر از کوچههای بن بستم عفونتی که پر از سرفههای تهرانست کنار هر چه حراجی و پشت ویترینها پیاده میشود از عابری که پیکان است به خواب رفتهتر از من تمام ماشینها نگـاه منتظـرم رو به راهبندانست سکوت کردهتر از احتمال طوفانم صدای خشک بهاری که در زمستانست دهان دریدهتر از حس و حال خمیازه شبیه هیبت مردی که باز...
-
آن مـــرد درد دارد
چهارشنبه 25 شهریور 1394 02:27
آن مـرد درد دارد، مـوهـای زر د دارد زن غصه میخـورد از، حالی که مرد دارد آن مـرد میرود با، یک ساک توی مشتش هی ضربه میخورد از، چاقو ی توی پُشتش هی دود میشود با، سیگار لای دندان چایی نخورده برگشـت، آن مـرد توی زندان زن گـریه میکند در، زن گریه میکند با... زن گـریه میکند که، زن گریه میکند تا... زن... گریه میکند...
-
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
چهارشنبه 25 شهریور 1394 02:01
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست می گزم و آه می کشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می سرود گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و...
-
Eels - I Need Some Sleep
سهشنبه 24 شهریور 1394 21:58
شعر و آهنگ I need some sleep از Eels I need some sleep به کمی خواب نیاز دارم It can’t go on like this نمیتونم اینجوری ادامه بدم I tried counting sheep سعی کردم گوسفندارو بشمارم But there’s one I always miss ولی همیشه یکیشو نمیشمارم Everyone says I’m getting down too low همه میگن بیش از حد تو خودم رفتم Everyone says...
-
به هوا رفته خاک از پشتم
سهشنبه 24 شهریور 1394 08:21
به هوا رفته خاک از پشتم به هوا رفته عُقده ی مشتم به هوا رفته ام در انگشتم از کلاغی که پَر پَر آمده است با شپش های سبز خوابیدن بعد یک خواب ِ واقعی دیدن بعد در رخت خواب شاشیدن واقعا گندمان درآمده است در و دیوارِ امن ِ یک زندان خبر خوب ِ مرد ِ زندان بان زنی از رخت خواب ِ دادستان به ملاقات ِ شوهر آمده است زندگی یعنی از تو...
-
ABBA - The Winner Takes It All
سهشنبه 24 شهریور 1394 03:20
شعر و آهنگ The Winner Takes It All از ABBA I don't wanna talk about the things we've gone through نمیخواهم درباره ی چیزهایی صحبت کنم که دیگر گذشته اند though it's hurting me now it's history با این که دیگر گذشته اند، اما هنوز مرا آزار میدهند I've played all my cards من و تو تمام کارت هایمان را بازی کرده ایم and that's...
-
Mariah Carey - My All
دوشنبه 23 شهریور 1394 23:24
شعر و آهنگ My All از Mariah Carey I am thinking of you In my sleepless solitude tonight در بی قراری و تنهایی امشبم به تو فکر می کنم If it's wrong to love you Then my heart just won't let me be right اگر عاشق تو بودن اشتباه باشد، قلبم من را راحت نخواهد گذاشت 'Cause I'm drowned in you چون درونت غرق شده ام And I won't...
-
دیوانگی بد نیست
یکشنبه 22 شهریور 1394 20:54
دیوانگی بد نیست هوس کرده ام چنان گیج شوم از تو چنان مست شوی از من که زمین سرگیجه بگیرد و اشتباهی سالی سیصد و شصت و شش دور بگردد یک روز اضافه تر، دور ِ تو برای یک بار هم که شده چشم هایت را ببند و سال ها بخواب به جای تمام سال هایی که نخوابیدی روی سینه ام من شهرزاد نیستم اما قصه گوی خوبی ام!... "مهدیه لطیفی"
-
من دل رفتن نداشتم
شنبه 21 شهریور 1394 22:08
من دل رفتن نداشتم درخت خانه ات ماندم تو رفتن را دل دل نکن! ریزش برگ هایم آزارت می دهد... "محمدعلی بهمنی"
-
گاهی تصور کن
شنبه 21 شهریور 1394 22:04
گاهی تصور کن زنی را نه زشت نه زیبا درست شبیه من! زنی که چشم هایش هنوز دوره گردِ نگاهِ تـوست و هر شب پرسه گردِ خیالی است که بی تـو به رویایی ختم نمی شود! زنی که هر روز خودش را دار می زند با مژه هایت و جان می سپارد در شبِ چشم هایِ تـو! زنی که بیگانه شد با خود وقتی که دیگر لب هایت نامش را به نجوایی درآغوش نکشید! زنی که...
-
دلشوره ها دروغ نمی گویند
شنبه 21 شهریور 1394 21:58
دلشوره ها دروغ نمی گویند هر بار از سایه ی زنی که مرا بیشتر از او دوست داشتی! ترسیدم چندانی نکشید که سایه ی سرش بر دیوار تور درازی درآورد! شبیه سایه ی خنجر در دست کاکا بر پشت داش آکل در دست تو و آن سایه ی تور به سر بر پشت من دلشوره های من زنان شهر را، عروس زنان شهر را، مادر زنان شهر را، عشق می کنند! و عشق می کند آینده...
-
ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﮐﻨﺎﺭ
شنبه 21 شهریور 1394 21:54
ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ، ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ... ﻋﺎﺩﺕ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺳﺖ ﭼﺴﺒﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻣﺸﺎﻥ! "مهدیه لطیفی"
-
چشم های تو
شنبه 21 شهریور 1394 18:57
دلم می سـوزد برای زکریـا که تـو را ندیـده مُرد تمام بوته های انگور جهان از چشم های تو آب می خورند "مهدیه لطیفی"
-
خانه ات را باد برد
شنبه 21 شهریور 1394 04:11
خانه ات را باد برد تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی ؟ مسخِ افیونیِ افسانه ی اصحابِ کدامین غاری ؟ در کدامین خوابی ؟ خواب در چشمِ تو ویرانیِ صد طایفه است ... تشتِ رسواییِ دزدانِ امارت افتاد تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا پشتِ این پرده ی پوسیده ، تو در خوابی و من با همین زلفکِ ممنوعه ی خود نردبانی به بلندای سحر...
-
من به اشغال تو درآمده ام
شنبه 21 شهریور 1394 03:56
نگرانم، ولی چه باید کرد عشق، دلواپسی نمی فهمد درد من، خط ِ میخی است عزیز درد من را کسی نمی فهمد... بغض کردن میان خندیدن تکیه دادن به کوه ِ نامرئی خسته ام از ضوابط عُــرفی خسته ام از روابط شــرعی هیچ کس، هیچ کس نمی داند به نگاهت چه عادتی دارم هیچ فرقی نمی کند دیگر اینکه با تو چه نسبتی دارم تف به هرچه اصــول، هرچه...
-
این روزها
شنبه 21 شهریور 1394 03:48
این روزها اینگونه ام، ببین: دستم چه کند پیش می رود، انگار هر شعر باکره ای را سروده ام پایم چه خسته می کشدم، گویی کت بسته از خَم هر راه رفته ام تا زیر هرکجا حتی شنوده ام هربار شیون تیر خلاص را ای دوست این روزها با هرکه دوست می شوم احساس می کنم آنقدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خیانت است انبوه غم حریم و حرمت خود را از...
-
اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم؟
شنبه 21 شهریور 1394 03:34
و من صدای یواشی در اضطرابِ زنم دلم گرفته و باید به کوچه ها بزنم به زندگیم سرنگی پر از هوا بزنم اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم؟ به عشق قبلیِ یک مرد پشتِ پا بزنم ببین میان تنم حس سرکش ِ غم را که با هوای تنت گیج کرده آدم را از آن دو چشم، بریزان به من جهنم را اجازه هست که عاشق شوم که روحم را میان دست عرق کرده ی تو تا...
-
بسته ی خالی
شنبه 21 شهریور 1394 02:54
رود اشکم که به دریاچه ی غم می ریزد خوابم از حالت چشم تو به هم می ریزد گریه ام مثل خودم مثل غمم تکراری ست بسته ی خالــی قرصم پُر ِ از بیداری ست بسته ی خالـی یک پنجــــره در دیوارش بسته ی خالی یک زن وسط ِ سیگارش بسته ی خالی خورشید ِ به شب تن داده بستــه ی خالــــی یک خانـه ی دور افتاده بسته ی خالی یک عاشق جنجالی تر بسته...
-
یار من آن با وفای دیرین نیست
شنبه 21 شهریور 1394 02:47
در این زمانه که عشق از قــمار می آید صدای گریه ی بی اختیار می آید میان این همه یاری که در کنار من است فقط غم است که با من کنار می آید اگرچه بعد زمستان فقط زمستان است بُـــزَک نمیر که روزی بهار می آید همیشه منتظرم... گرچه خوب می دانم هر آنچه می کشم از انتظار می آید برای رد شدن از میله های تاریکی روایت است که راه ِ فرار...
-
آخر قصه باز آشوب است...
شنبه 21 شهریور 1394 02:43
تلخی صبح را به هم خوردم توی فنجانِ چایِ شیرینم اتفاقی چرا نمی افتد؟ کورسویی چرا نمی بینم مثل شعرِ سپید بی وزنم مثل بغض ِ سکوت، سنگینم گریه کن تا بیافتم از چشمت تا ته ِ قصه دردناک شود بلکه با دستمالِ کاغذی ات خاطراتِ گذشته پاک شود گریه کن، گریه کن عزیز دلم تا که غم، از غمت هلاک شود تلخیِ صبح های بی من را توی فنجان چای،...
-
درد مرا میفهمــی؟
شنبه 21 شهریور 1394 02:21
رو به من، روزنهای بسته شد از لبهایت رو به تـو، پنـجرهای باز شد از دیـوارم سهم تو جوهر پـس دادهی خودکارت بود سهم من پـاکت خالی شدهی سیـگارم نـنوشتی که بدانم که "به یادم هستی..." سرفه کردم، که بفهمی که "تو را کم دارم" جوهر و دوووود شدم، لای دوتا انـگشتت لُختم از لختـِگی خون، وسط تختی که......